ترجمه دانشجویی و ترجمه حرفه ای

ترجمه دانشجویی و ترجمه حرفه ای

قطعا همه ی ما می دانیم که نحوه آمـوزش در دانشگاه ها، مترجمان خوب و زبده ای را تحویل جامعه نداده و نمی دهد. با اطمینان نمی توان گفت که این گفته کاملا درست است چرا که بسیاری از مترجمان زبده ی امروزی آمـوزش دیده ی همین کلاس های ترجمه هستند. ولی در واقع یاددادن مترجمی با بحرانی جدی روبه رو است، این گفته از شکایت های خود این دانشجویان است.

در جایی نوشته شده بود که چون ترجمه هـنر است و دانش آموختگان برای این کار انتخاب نمی شوند و لذا این افراد چون با علاقه های مختلف و مهارت های کم وارد این رشته می شوند مطمئنا در این کار موفق نمی شوند. بحث کردن در مورد این روش تدریس و یاد دهی در این جا مقدور نیست ولی تجربه هشت سال تدریس مترجمی در دانشگاه و شش سال تحصیل قبل از این این را به من ثابت کرده است که دانشجویان از نحوه  و روش آمـوزش ترجمه ناراضی هستند. ترجمه باید توسط افراد با تجربه در کار مترجمی آمـوزشداده شود.

آمـوزش ترجمه توسط کسانی که خود مترجم نیستند باعث شده که بین شیوه ی آمـوزش ترجمه و شیوه کار مترجمان حرفه ای تفاوت محسوسی ایجاد شود. این تفاوت طبعا در کیفیت محصول نهایی هم دیده می شود. ترجمه های دانشجویان چون به سبک خاصی صورت گرفته از حیث کیفیت با ترجمه هایی که مترجمان حرفه ای انجام می دهند و به بازار می فرستند تفاوت بنیادی دارد. این نکته را خود من وقتی متوجه شدم که در کلاس آمـوزش ترجمه دکتر خزاعی فر نشستم. آنجا بود که متوجه تفاوت میان روش آمـوزش ترجمه و روش کار مترجمان حرفه ای شدم. و همانجا بود که تصمیم گرفتم این روش حرفه ای را به آمـوزش کلاسی منتقل کنم تا دانشجویان به شیوه ی مترجمان حرفه ای ترجمه کنند.

در مجموعه مقالاتی که در این بخش می آید امیدوارم بتوانم این فاصله را تا حد امکان کم کنم و دیدگاه مترجمان حرفه ای و مدرسان ترجمه را به یکدیگر نزدیک کنم.

از دکتر خزاعی فر هم که این امکان را برای من فراهم کردند که از کلاس هایشان بازدید کنم و نیز از راهنمایی های بعدی ایشان بسیار تشکر می کنم.

برای ترجمه هر متن، مترجم باید یک نقشه راه داشته باشد، یعنی بداند با توجه به نوع متن و مخاطب احتمالی متن، چه مسیری را باید طی کند.

بدون آگاهی اولیه از این مسیر مترجم قادر نخواهد بود که تصمیم های یکدست بگیرد.دانشجویان ترجمه معمولا فاقد این نقشه راه هستند و از یک کنار شروع می کنند به ترجمه متن و هر کجا که با مشکلی روبه رو می شوند بر حسب مورد تصمیم می گیرند. این نقشه راه مستلزم داشتن آگاهی نظری است، که مثل چراغی راهنمای حرکت مترجم خواهد بود. این آگاهی نظری را می توان، قبل از ترجمه هر متن و براساس آن متن، به صورت مجموعه ای از توصیف ها و دستورالعمل ها در اختیار دانشجویان قرار داد. مترجمان حرفه ای از راه تجربه به چنین آگاهی نظری می رسند و لذا نیازی نمی بیند که قبل از ترجمه هر متن برای خود مجموعه ای از توصیف ها و دستورالعمل های لازم برای ترجمه آن متن را بنویسد و آن را روی میز خود نصب کنند (هرچند اگر این کار را بکنند ضرری ندارد). اما برای دانشجویان ترجمه لازم است این دستورالعمل ها مشخص شود و روی تخته سیاه نوشته شود. البته اگر دانشجو بداند که مسیر حرکت کدام است این به آن معنی نیست که می تواند مثل مترجم حرفه ای ترجمه کند. مترجم حرفه ای علاوه بر آگاهی از نقشه راه، از مهارت های زبانی نیز برخوردار است، با این حال آگاهی از نقشه راه تا حد زیادی به دانشجوی ترجمه کمک میکند که خود را در مسیر صحیح ترجمه قرار بدهد.

برای آزمایش کردن روش فوق، متنی متشکل از دو پاراگراف را به دانشجویان کلاس ترجمه دادیم به همراه مجموعه ای از توصیف ها و دستورالعمل ها. این مجموعه در واقع همان آگاهی نظری مترجم حرفه ای ما است که در اینجا به صورت مجموعه ای از توصیف ها و دستورالعمل ها درآمده است. متن مورد نظر متنی است نوشته ال. جی .الکساندر که از کـتاب For and against  انتخاب شده است:

Perhaps all criminals should be required to carry cards which read:

Fragile:  Handle With Care. It will never do, these days. To go around referring to criminals as violent thugs. You must refer to them politely as ‘social misfits’ .The professional killer who wouldn’t think twice about using his cosh or crowbar to batter some harmless old lady to death in order to  rob her of her meagre life-savings must never be given a dose of his own medicine. He is in need of ‘ hospital treatment ‘. According to his misguided defenders, society is to blame. A wicked society breeds evil- Or so the argument goes.  When you listen to this kind of talk, it makes you wonder why we aren’t all criminals. We have done away with the absurdly harsh laws of the nineteenth century and this only right. But surely enough is enough. The most senseless piece of criminal legislation in Britain and a number of other countries has been the suspension of capital punishment.

The violent criminal has become a kind of hero-figure in our time. He is glorified on the screen; he is pursued by the press and paid vast sums of money for his ‘memoirs’. Newspapers which specialize in crime -reporting  enjoy enormous circulations and the publishers of trashy cops and robbers stories or ‘murder mysteries ‘ have never had it so good.

When you read about the achievements of the great  train  robbers  ,  it makes you wonder whether you are reading about some glorious resistance movement .

The hardened criminal is cuddled and cosseted by the sociologists on the one hand and adored as a hero by the masses  on  the  other . It’s no wonder he is a privileged person  who expects and receives VIP treatment wherever he goes.

توصیف ها:

نوع متن : این متن از حیث ژانر، essay است. لحنش خودمانی و زبانش غیر رسمی است و هر کجا که نویسنده توانسته کنایه و شوخ طبعی به کار برده است.

مخاطب متن: این گونه متن های إنشاوار معمولا در روزنامه ها یا مجلات عمومی و نه تخصصی به چاپ می رسند و طبعا عامه مردم مخاطبان آن هستند.

موضوع متن و لحن نویسنده: در این متن نویسنده به زبان کنایه دیدگاه خود را درباره ی لغو قانون اعدام و مماشات روانشناسان با مجرمین و ستایش مجرمین توسط توده ی مردم بیان می کند.

دستورالعمل ها:

هدف ار ترجمه ی متن فوق نوشتن متنی است برای مخاطبی عام. مهمترین ویژگی این متن باید لحن کنایه آمیز نویسنده باشد. برای حصول به این هدف، مجموعه دستورالعمل های زیر پیشنهاد می شود:

  • اطمینان حاصل کنید که معنی هر جمله را صددرصد می فهمیدولی نیازی نیست ترجمه صددرصد دقیق باشد. آنچه مهم است انتقال پیام اصلی و لحن کنایه آمیز نویسنده است.
  • با توجه به اهمیت بازآفرینی لحن کنایه آمیز نویسنده، نیازی نیست هر مورد کنایه و شوخ طبعی را به هر قیمتی به متن ترجمه منتقل کرد. می توانید حذف موارد شوخ طبعی یا کنایه را در جایی دیگر با افزودن شوخ طبعی یا کنایه به متن جبران کنید. فراموش نکنید که کار ترجمه یک کار مکانیکی صرف نیست بلکه کاری است محتاج خلاقیت زبانی.
  • از کلمات شکسته استفاده نکنید ولی تا آنجا که امکان دارد ترکیبات و اصطلاحات و واژگان محاوره ای به کار بگیرید. برای یافتن معادل های محاوره ای، در مخزن واژگانی خود بگردید، و از کاربرد ترکیبات محاوره ای نهراسید ولی با مراجعه به فرهنـگ لغت یا اینترنت از صحت ترکیب محاوره ای که به کار می برید اطمینان حاصل کنید.
  • تا حد امکان هر جمله را به یک جمله ترجمه کنید. ولی ترتیب کلمات لازم نیست منطبق با متن اصلی باشد. برای ایجاد انسجام در متن اگر لازم شد قالب جمله را عوض کنید. همچنین اگر لازم دانستید تعبیر نویسنده را با تعبیری مشابه عوض کنید، به نحوی که متن از حیث قالب و تعبیرات رنگ و بوی خارجی نداشته باشد.
  • تا حد امکان از ترکیبات واژگانی آشنا استفاده کنید.
  • هر کجا که تردید دارید به فرهنـگ لغت مراجعه کنید ولی معادل های پیشنهادی فرهنـگ لغت همیشه بهترین معادل ها نیستند. معادل خوب آن است که در بافت جمله معنی می دهد.
  • اگر لازم دیدید برای ایجاد انسجام کلمات یا عباراتی به متن اضافه کنید.
  • متن ترجمه را چند بار با صدای بلند بخوانید و هر کجا را که نمی پسندید اصلاح کنید.

مجموعه توصیف ها و دستورالعمل ها به دانشجویان داده شد و از آنها خواسته شد متن فوق را ترجمه کنند. بدیهی است دانشجویان از جهت مهارت زبانی در سطح مترجمان حرفه ای نیستند، ضمن اینکه مترجمان حرفه ای مجموعه ای از راه حل ها یعنی معادل های مشخص برای برخی مشکلات مشخص دارند که در موقع لزوم بکار می برند. مترجمان حرفه ای دو ویژگی دیگر را هم دارند که آن ها را از دانشجویان ترجمه متمایز می کند. ویژگی اول این است که آنها درک درستی از مفهوم متن و انسجام متنی دارند، یعنی می دانند که کلمه فقط بر اساس معنی اش نباید انتخاب شود، بلکه باید با کلمات قبل و بعد و با فضای کلی متن هم خوانی داشته باشد. ویژگی دیگر این است که مترجمان در انتخاب معادل ها و نیز در افزودن به متن یا کاستن از متن به هدف ایجاد انسجام اعتماد به نفس کافی ندارند.

ترجمه زیر یکی از ترجمه هایی است که به دست دانشجویان انجام شده است:

ترجمه دانشجو: آیا بهتر نیست همه مجرمین با خود پلاکاردی حمل کنند که روی آن نوشته شده باشد: (شکننده: با احتیاط حمل کنید). این روز ها قابل قبول نیست که این طرف و آن طرف مجرمین را جانیان خشن خطاب کنیم. باید آنها را محترمانه ( ناسازگارهای اجتماعی)  بنامیم. به قاتل حرفه ای که به عواقب استفاده از میله و دیلم برای کشتن پیرزنی بی آزار و دزدیدن دارایی ناچیز او فکر نمی کند نباید همان دوایی را بدهیم که خودش تجویز کرده است.

اونیاز به مراقب پزشـکی دارد. به قول هم دستان گمراهش، جامعه مقصر است. استدلال آنها این است که جامعه شرور شر می آفرینند. وقتی به این نوع حرف ها گوش می کنیم، تعجب می کنیم پس چرا همه ما مجرم نیستیم. ما از شر قوانین قرن نوزده که به طور مضحکی سختگیرانه بودند خلاص شده ایم و این کاملا درست است. اما دیگر کافیست. بی معنی ترین قانون بریتانیا و تعدادی دیگر از کشورها تعلیق مجازات اعدام است.

در زمانه ما، جنایتکار خشن نوعی قهرمان به حساب می آید. روی پرده سینـما تقدیس میشود؛ مطبوعات همه جا تعقیبش می کنند و برای چاپ خاطراتش مبالغ هنگفتی می پردازند. روزنامه هایی که تخصصشان گزارش جرم است تیراژ زیادی دارند و ناشران داستان های آشغال پلیسی یا قتل های مرموز هیچ گاه با چنین اقبالی مواجه نشده اند. وقتی درباره موفقیت های سارقین بزرگ قطار می خوانیم، با خود فکر می کنیم شاید داریم درباره یک جنبش با شکوه مقاومت می خوانیم. از یک طرف جامعه شناسان جنایتکار سنگدل را لوس بار می آورند و از طرف دیگر توده های مردم او را مثل قهرمان ها دوست دارند. جای تعجب نیست که او آدم خاصی است و انتظار دارد هر کجا می رود او را خاص تلقی کنند و خاص هم تلقی هم می کنند.

بررسی ترجمه :

از بررسی ترجمه فوق متوجه می شویم که توصیف ها و دستورالعمل ها در کیفیت ترجمه دانشجویی موثر بوده و متن نهایی تا حدی قابل قبول است و از ویژگی های متنی برخوردار است و از جنس متن های ترجمه ای با عبارات غلط و مبهم و غیر فارسی نیست. با این حال در نگاه دقیق تر مواردی دیده می شود که ناشی از خام دستی مترجم است. مهم ترین این موارد به قرار زیر است:

  • آیا بهتر نیست همه مجرمین با خود پلاکاردی حمل کنند که روی آن نوشته شده باشد: شکننده: با احتیاط حمل کنید؟ در ترجمه این جمله دانشجو بیان نویسنده (زدن برچسپ به کالاهای شکستنی در فرودگاه) را با بیان دیگری (حمل پلاکارد) عوض کرده. تغییر این بیان فی نفسه کار خوبی است چون حاکی از اقتدار و اعتماد به نفس مترجم است ولی دو اشکال ایجاد شده است: اولا: تعبیر دانشجو بی معنی و غیر منطقی شده است. تصور کنید فردی پلاکاردی حمل می کند که روی آن چنین جمله ای نوشته شده است. چه چیزی را باید با احتیاط حمل کرد؟ ثانیا دانشجو به جای شکستنی، که در ارتباط با حمل کردن معنی می دهد، اشتباها کلمه شکننده را بکار برده است، که ارتباطی با حمل کردن ندارد.
  • ترکیب (جانی خشن) شاید ترکیب آشنا یا درستی نباشد. در این جا به گمانم violence به معنی بی رحمی است تا خشونت، چون آدم های معمولی هم ممکن است در مواردی مرتکب خشونت بشوند.
  • اصطلاح (دوایی را بدهیم که خودش تجویز کرده است) تحت اللفظی ترجمه شده است. با این که این ترجمه کاملا قابل درک است ولی با توجه به استراتژی کلی که در آغاز برای ترجمه این متن انتخاب کردیم لازم است از تعبیراتی که رنگ و بوی خارجی دارد پرهیز کنیم. در ترجمه خودم از متن که در زیر می آید سعی کردم تا حد امکان رنگ و بوی ترجمه را از متن بگیرم و متن را به عنوان متنی تألیفی بنویسم.
  • عبارت (هم دستان گمراهش) خطای محتوایی است، چون جامعه شناسان و جنایتکاران را هم دست می داند و این بیش از آن چیزی است که نویسنده ادعای گفتن آن را دارد. جامعه شناسان حداکثر«مدافع»جنایتکاران هستند نه «هم دست» آنها.
  • ما از شر قوانین قرن نوزده که به طور مضحکی سخت گیرانه بودند خلاص شده ایم و این کاملا درست است. ترکیب«به طور مضحکی سخت گیرانه» نه در متن اصلی است و نه ترکیبی منطقی، چون چه چیزی در سخت گیری مضحک است؟ باید می گفت «بی جهت سخت گیرانه». عبارت « و این کانلا درست است»، به چه چیزی بر میگردد؟ به این حقیقت که ما از شر این قوانین خلاص شدیم؟ حال آنکه منظور این نویسنده این است که کار درستی کردیم که از شر این قوانین خلاص شدیم. توجه به منطق عبارات و پیش فرض نهفته در کلمات مانع از نوشتن جملات غیرمنطقی می شود.
  • روزنامه هایی که تخصصشان گزارش جرم است تیراژ زیادی دارند و ناشران داستان های آشغال پلیسی یا قتل های مرموز هیچ گاه با چنین اقبالی مواجه نشده اند. برخی ترکیباتی که در این جمله آمده، ترکیبات آشنا و قابل قبول نیست. ما روزنامه ای که تخصصش گزارش جرم باشد نداریم. می گوییم روزنامه هایی که کارشان چاپ اخبار جنایی است. همچنین «تیراژ زیاد» نداریم، بلکه تیراژ بالا داریم. و بالاخره، ناشران « قتل های مرموز» چاپ نمی کنند.
  • وقتی درباره موفقیت های سارقین بزرگ قطار می خوانیم، با خود فکر می کنیم شایدداریم درباره یک جنبش باشکوه مقاومت می خوانیم. تعبیر«وقتی درباره چیزی می خوانیم» تعبیری انگلیسی است. بهتر بود می گفت:«وقتی خبر ….را می خوانیم.»

متن فوق را خودم هم به توجه به دستورالعمل پیشنهادی ترجمه کردم و در پایان کلاس نسخه ای از آن را در اختیار دانشجویان قرار دادم و از آن ها خواستم که متن را بخوانند و مواردی را مشخص کنند که من به متن افزوده ام یا از متن کاسته ام. تفاوت عمده ی ترجمه های دانشجویی و ترجمه های حرفه ای همین افزایش ها و کاهش هاست، که همان فوت کوزه گری است، زیرا مترجم حرفه ای برای نوشتن ترجمه به عنوان متنی مستقل و دارای انسجام در زبان فارسی از حداقل آزادی های مشروع خود استفاده می کند.

ترجمه پیشنهادی:

فقط همین مانده که از مجرمان بخواهیم برچسب«شکستنی، با احتیاط حمل شود» به پیشانی شان بزنند! این روزها دیگر نمی توانیم هر کجا که می نشینیم مجرمان  را جنایتکاران بی رحم بنامیم، بلکه باید خیلی محترمانه آنها را «ناسازگاری های اجتماعی» خطاب کنیم.

فکرش را بکنید. قاتلی حرفه ای پیرزن بیچاره بی آزاری را با چوب و چماق آنقدر می زند تا بمیرد و بعد اندک اندوخته وی را می دزدد، بی آنکه لحظه ای هم به عواقب کارش فکر کند. بعد می گویند با چنین فردی نباید مقابله به مثل کرد، بلکه باید او را در «بیمارستان بستری کرد» چون طفلک بیمار است! مدافعان نادان این مجرمان استدلالشان این است که جامعه مقصر است نه مجرم! می گویند جامعه ی خلافکار، خلافکار می پروراند. وقتی پای صحبت این قبیل افراد می نشینیم تعجب می کنیم چرا خودمان مجرم نشده ایم ! قبول دارم که قوانین مجازات مجرمان در قرن نوزدهم بسیار غیر انسانی بود و کار خوبی هم کردیم که آن قوانین را تغییر دادیم .اما دیگر کافی است. بی معنی ترین قانون جزایی بریتانیا و چند کشور دیگر لغو مجازات اعدام است.

در عصر ما جانی بی رحم به نوعی قهرمان تبدیل شده است. در فیـلم ها ستایشش می کنند، هر کجا که می رود خبرنگاران به دنبالش هستند و برای چاپ خاطراتش مبالغ هنگفتی می پردازند. روزنامه هایی که کارشان چاپ اخبار جنایی است تیراژهای بسیار بالایی دارند و ناشرانی که داستان های «در پیتی» پلیسی و جنایی چاپ می کنند هرگز بازار به این خوبی نداشته اند. خبر موفقیت دزدان قطار را که می خوانیم  انگار داریم خبر پیروزی شکوهمند یک جنبش مقاومت را می خوانیم! از یک طرف جامعه شناسان تا دلتان بخواهد لی لی به لالای جنایتکاران می گذارند  و از طرف دیگر توده مردم مثل قهرمانان آنها را ستایش می کنند. با این وصف تعجبی ندارد که جنایتکاران انتظار داشته باشند هر کجا که می روند با آن ها مثل تافته ای جدا بافته رفتار شود. درد این جاست که انتظار آن ها برآورده هم می شود.